اولين جرقه ي حضور جدي ات همان شبي بود كه خودت مي دوني. همان شبي كه به نوبت حرف مي زديم و وسط پراكنده گويي هامان فهميديم كه چقدر شبيه هميم. همان شبي كه من سر بالا كردم و ديدم چشم چپت خيس اشكه و هر چقدر نگاه كردم چشم راستت انگار خشك بود و خندان!من هم نزديك بود از خنده بتركم و هم يكهو دلم نزديك شد به زني كه اينطور بي ريا جلويم نشسته بود.
بعد كم كم با تو با آن صداقت كودك وار دوست داشتني ات معاشرت كردم!
مي دوني؟ اين روزها حسهاي خيلي خوبي به من دادي. تو و تمام زنان دوست داشتني اي كه در كنارم بودين ، باعث شدين كه جدن لذت يك دنياي كاملا زنانه را لمس كنم، بفهمم.
حالا امروزي كه دو روز قبل از تولد 22 سالگي ات است دلم خواست برايت بنويسم. به خاطر شراكت نابمان در همه ي غصه ها و خنده هاي سرخوشانه مان. به عوض تمام آن روز و شبهايي كه در وبلاگهايي دنبال اثري و نشاني از خودت مي گشتي و هيچي پيدا نكردي و غصه ات گرفت و من وقتي شنيدم دلم خواست جبران كنم. به خاطر همه ي حسهاي خوبي كه بهت دارم. به خاطر اينكه سخت باورم شد كه بتواني اينقدر غر بزني، اما اصلا باور نشد بتوني به كسي بدي كني. و شايد براي اينكه بهت بگم: دوستم هيچ وقت بد نباش، باور كن بهت نمي ياد اصلا!
بيا هم رو باور كنيم، كشف كنيم. جدن اين ها هيجان انگيزترين بخش زندگي اند، اصلا اينها خود زندگي اند.هر چند كه از تمام باورهاي الكي مان سرمان به سنگ خورده باشد و بدي هاي دنيا و آدمهاش الكي رو دلمون تلنبارشده باشه، اما گاهي همون آدمهايي كه ناگهان و بي خبر سر راه زندگي ات سبز مي شن، مي خوان بهت بگن هنوز هم آدمهايي هستند كه احساسات رو مي فهمن، دلشون براش مي تپه يا واسش گريه مي كنن( هر چند با يه چشم!)
و تو يكي از اون آدمهايي!
تولدت مبارك دوست من.
بعد كم كم با تو با آن صداقت كودك وار دوست داشتني ات معاشرت كردم!
مي دوني؟ اين روزها حسهاي خيلي خوبي به من دادي. تو و تمام زنان دوست داشتني اي كه در كنارم بودين ، باعث شدين كه جدن لذت يك دنياي كاملا زنانه را لمس كنم، بفهمم.
حالا امروزي كه دو روز قبل از تولد 22 سالگي ات است دلم خواست برايت بنويسم. به خاطر شراكت نابمان در همه ي غصه ها و خنده هاي سرخوشانه مان. به عوض تمام آن روز و شبهايي كه در وبلاگهايي دنبال اثري و نشاني از خودت مي گشتي و هيچي پيدا نكردي و غصه ات گرفت و من وقتي شنيدم دلم خواست جبران كنم. به خاطر همه ي حسهاي خوبي كه بهت دارم. به خاطر اينكه سخت باورم شد كه بتواني اينقدر غر بزني، اما اصلا باور نشد بتوني به كسي بدي كني. و شايد براي اينكه بهت بگم: دوستم هيچ وقت بد نباش، باور كن بهت نمي ياد اصلا!
بيا هم رو باور كنيم، كشف كنيم. جدن اين ها هيجان انگيزترين بخش زندگي اند، اصلا اينها خود زندگي اند.هر چند كه از تمام باورهاي الكي مان سرمان به سنگ خورده باشد و بدي هاي دنيا و آدمهاش الكي رو دلمون تلنبارشده باشه، اما گاهي همون آدمهايي كه ناگهان و بي خبر سر راه زندگي ات سبز مي شن، مي خوان بهت بگن هنوز هم آدمهايي هستند كه احساسات رو مي فهمن، دلشون براش مي تپه يا واسش گريه مي كنن( هر چند با يه چشم!)
و تو يكي از اون آدمهايي!
تولدت مبارك دوست من.
|